(خودشیفتگی)
1_انسانهای خودشیفته برای ارضای این اختلال شخصیتی گاهی در اوج شهرت و خودنمایی گوشه نشین منزوی و تارک اجتماع میشوند و هیچکس را لایق مراوده و معاشرت نمیدانند .
(نیازهای اولیه در اولویت)
2_انرژی نخبگانی که به عمق علوم راهیافتهاند تماماً صرف تفهیم و تفهم نمیشود بلکه بخش مهمی از وقت و توان آنها در جنگ دائم و همهروزه برای بقا و تامین نیازهای اولیه مستهلک و تلف میشود چون آنها نیز انساناند .
(انسان سوء استفاده گر)
3_ سوءاستفاده از موقعیت دوستان و نزدیکان برای عدهای از مردم امری طبیعی و غیر قابل تردید است درحالیکه اصل ماجرا اشتباه است .
(مرز اهمیت تا اولویت)
4_تلاش هر انسانی بهاندازه اهمیت موضوع مورد تلاش اوست .
(همراه مناسب)
5_همراهی یک دوست خوشاخلاق راه را کوتاه و مسیر را دلچسب میکند ولی همراهان بدخلق راه را طولانی و خستهکننده و مسیر را سخت و دشوار میسازد .
(از صفر تا صد)
6- این فرض که دیگران نمیفهمند و فقط من هستم که میفهمم فرضی محال یا فرضی بعید است اما چون فرض محال، محال نیست و فرض بعید، بعید است باید توقع صددرصدی از عکسالعملهای فهمیده و سنجیده را از دیگران نداشته باشیم.
(سرحد تمایلات آدمی)
7_ تمایلات آدمی سختیها را هم آسان و هم لذتبخش میکند و عشق بالاترین حد تمایلات است.
(ابزار دروغگویان)
8_دروغ ابزاری است که معکوس عمل میکند و نتیجه عکس میدهد ولی ترس یا طمع خودنمایی اجازه نمیدهد دروغگو این واقعیت را باور کند.
(اصل فرصت ها)
9_ اگر قدرت تخیل نبود زجر واقعیتها عمر انسان را بیشاز اینکه هست کوتاه میکرد. زندگی فرصتی برای سعی در محقق ساختن آرزوهاست.
(کفایت خوب یا بد)
10_گاهی یک ویروس کوچک برای زمینگیر کردن یک قهرمان نیرومند کافی است و گاهی یک عضو بد رفتار برای نگون ساختن نام یک خانواده کافی است و گاهی یک حاکم بیتدبیر یا نماینده بداندیش یا وزیر بدکار برای نابودی یک کشور و به تباهی کشیدن یک جامعه کافی است.